خاطرات من

پارت یک


اومدم از خاطراتم براتون بگم بزارین از چند روز پیش شروع کنم.

رفتم کلاس زبان با دوستام تو کلاس نشستیم تا معلم اومد.داشت حضور غیاب می کرد که رسید به اسم من گفت:یاسین.
همه بچه ها باهم خندیدن. خود معلمم از حرف خودش خندید.
من خودم داشتم از خنده منفجر می شدم🤣🤣🤣
دلیلش رو خودتون حدس بزنید
دیدگاه ها (۷)

خاطرات من

مبارکه

من عاشق اینم🤣🤣🤣🤣

بازگشت عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط